بیخیال عنوان

دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم

من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم

هیچ کسی نمیتونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی من حداقل به دلم یاد دادم که اگه شکست دست کسی رو که دلم رو شکسته نبره .
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم تو هم به من آموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی که چگونه فراموشت کنم
.

سرنوشت، ننوشت
حالا که نوشت، بد نوشت
اما باور کن
سرنوشت را نمیتوان از سر نوشت

کاشکی این یه جمله یادمون نره آدمی چه خوب باشه چه بد مسافره

خدانگهدار تا بعد...

امید مبهم

نظرات 4 + ارسال نظر
شیدا یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ب.ظ

ندا چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:36 ق.ظ http://tandisetanhaii.persianblog.com/

سلام
چطوری؟عالی بود میدونی منم عاشقه این شعرم همیشه با خودم زمزمه میکنم
افرین عزیزم
امیدوارم همیشه موفق و شاد باشی
هیچوقتم دلت نشکنه

سلام
خوبی
خیلی ممنون از نظرت خوشحال شدم
انشاالله که دل شما از این به بعد نشکنه دل مارو که خوردش کردند
مواظب خودت باش
خدانگهدار

امیر چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ب.ظ http://وب ندارم

شعرت قشنگ بود امید جون با اجازه یا حق

آبجی پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ب.ظ

وقتی تو به دنیا اومدی همه شاد بودن و تو گریه می کردی .طوری زندگی کن که وقتی رفتی همه گریه کنند وتو خوشحال باشی.
موفق باشی.یاعلی .خدا به همرات

ممنون آبجی خوشحال شدم
علی یارت
مواظب خودت باش
خدانگهدارت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد